ریرا .!
همگان به جستجوی خانه میگردند،
من کوچهی خلوتی را میخواهم
بی انتها برای رفتن
بی واژه برای سرودن .
و یادهای سالی غریب
که از درخت گفتن
هزار بوسهی پاسخ میطلبید!
بگذریم . ریرا!
از گوشهی چشم نگاهی کن:
دو قناریِ خسته بر سیمِ تلگراف
دوردستِ بیرویایِ مرا مینگرند،
درست مثل منند
تبعید ترانهای ناخوانا
که زمزمهاش .
سرآغاز رفتن به شیراز است!
اگر فکر میکنی دروغ میگویم
همین امشب از فال سربستهی چراغ
یا آهسته از خود حضرت حافظ . بپرس
درباره این سایت