محل تبلیغات شما

.
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجه‌ی شیر
که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر

اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر

منّتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر

چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر

از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر

ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر

 

تصویرگاه پانصد و شصت و یک

تصویرگاه پانصد و شصت

تصویرگاه پانصد و پنجاه و نه

تو ,سر ,چو ,ای ,چون ,سروشاخه ,شرم ندارم ,خود شرم ,تهیدستی خود ,اسیراز تهیدستی ,ندارم چون

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Pinetworkپای نتورک چیست داستان هایی زیبا